وبلاگ رسمی علی ترکاشوند | ||
|
فصل اول: صراط در دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن 1ـ معنای لغوی صراط: دانشمندان قدیم مسلمان بدرستی نميدانستند واژه راه را چگونه توجیة و تبیین کنند آنان مطمئن نبودند که آن را صراط، سراط و یا زراط باید نوشت[1] و نیز یقین نداشتند که مذکر است یا مونث، اخفش ارائه دهنده این نظریه بود که این واژه در گویش حجاز مونث و در گویش تمیم مذکر است، بسیاری از واژهپژوهان قدیم آن را واژهای بیگانه میدانستند آنها واژه را واژه یونانی میدانستند[2]. سراط باسین به معنای جاده و از سَرَطَ الشیء و به معنای چیزی را بلعید مأخوذ است و علت آنکه عرب جاده را سراط نامیده است آن است که کسی که جاده را در مینوردد گویا جاده او را میبلعد و سالک را در کام خود میکشد چنان که جاده را لقم نیز نامیدهاند و لقم به معنای بلعیدن است. صراط با صاد در اصل سراط بوده و به خاطر طاء حرف سین تبدیل به صاد شده است و لغت فصیحش نیز صراط است[3]. راغب همین معنا را افاده میکند و میگوید اصل صراط سراط بوده، زیرا از سرط مشتق شده است و از همین ریشه میباشد کلام عرب که میگوید مسترط الطعام، یعنی مجرای عبور طعام[4] و کسانیکه سراط و راباسین قرئت نمودهاند اصل را رعایت کردهاند و کسانیکه صراط را (با صاد) قرائت نمودهاند به خاطر سنخیتی است که بین صاد و سین وجود دارد[5] زیرا هردو از حروف مطبقه بوده و از یک مخرج تلفظ میشوند. 2ـ تفاوت صراط با سبیل: صراط و سبیل اگر چه از نظر معنایی به هم نزدیکاند اما در قرآن صراط همه جا به صورت مفرد به کار رفته است. برخلاف سبیل که هم به صورت مفرد و هم جمع آمده است، سرّ کثرتناپذیری صراط این است که از خداست و به سوی اوست و آنچه چنین باشد واحد است و اختلاف، تخلف و تناقض نمیپذیرد صراط هرگونه کثرت و پراکندگی را منسجم میکند ولی سبیل متفرق هرگز اتحادپذیر نبوده و به سوی انحراف و گمراهی میکشاند[6]. از دیگر تفاوتهای صراط و سبیل این است که صراط فقط در مفهوم دینی استعمال شده است ولی سبیل هم در معنای دینی (سبیلالله) و هم در معنای غیردینی (به مفهوم جاده و راه) به کار برده شده است[7] و هریک از سبیلهای به سوی خدا یک نوع کمال و یک نوع نقصان است اما صراط مستقیم هیچ نوع نقصی ندارد همچنین سبیلهای به سوی خدا ممکن است در معرض آفات یا نواقص قرار گیرد اما صراط مستقیم از همه اینها برکنار است. صراط مستقیم حافظ و جامع تمامی سبیلها و راههای به سوی خدا است. در واقع هر سبیلی به مقداری، از حقیقت صراط مستقیم برخوردار است و به سوی خدا رهنمون است در حالیکه صراط مستقیم بیهیچ قید وشرط انسان را به سوی خدا راهبر است[8]. 3ـ صراط در قرآن: 1ـ مستقیم 2ـ عوج (انحرافی) واژه صراط در قرآن 45 بار بکار رفته است این واژه صرفاً به مفهوم دینی بکار رفته است و غالباً با صفت مستقیم همراه است و تنها یکبار با واژه (جحیم) به صورت «فاهدوهم الی صراط الجحیم» اراده شده است در معنای صراط گفتهاند راهی است که هیچ اعوجاج و انحرافی ندارد و آدمی را همواره به سوی خیر و نیکی رهنمون میکند مگر اینکه با صفت منفی وصف شود[9]. صراط تنها واژهای است که در قرآن به صورت مفرد به کار رفته است و تثنیه و جمع ندارد[10] و در میان سایر واژگان هم معنایی خود مانند سبیل، سبل، طریق، طرق بهترین کلمه نمایندة راه در بافتار دینی استعمال شده است[11] و در مقابل آن راه معوّج آن است که همراه با تخلف و اختلاف است. صراط مستقیم نزدیکترین و صحیحترین راه ایصال به خداوند است و در بین تمام راههایی که انسان میتواند طی کند و به خداوند برسد تنها یک راه، صراط مستقیم و طریق هدایت است و راهها و سبیلهای دیگر اعوجاج و انحرافیاند[12]. چیستی و ماهیت صراط مستقیم در قرآن: 1ـ عبادت خدا: نص صریح و روشن در قرآن کریم دال بر آن است که ماهیت و نهاد صراط مستقیم عبادت و عبودیت خداست همانگونه که خداوند در قرآن علت خلقت خداوند آدمی را عبادت خود معرفی میکند و میفرماید: «و ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون[13]» دو آیه ذیل این معنا را افاده میکند«و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم[14]» 2. ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مُستقیم[15] که عبادت خالق را ماهیت صراط مستقیم قلمداد میکند. 2ـ تبعیت و پیروی کردن از خدا: 1: «و انه لعلم للساعة فلا تمترن[16] بها و اتبعون هذا صراط مستقیم» که راه مستقیم را در تبعیت از خود منحصر میکند. 3ـ صراط الله: «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا... و انک لتهدی الی صراط مستقیم صراط الله الذی له ما فی السموات و ما فی الارض، الا الی ارتصیر الامور[17]» صراط ا... دقیقاً توضیح و وصف کلمه صراط مستقیم است به طوریکه تعبیر صراط الله با همة مشخصات و ویژگیهای ممیز آن از لحاظ معنایی با واژه صراط مستقیم برابر و معادل است. صراط الّهی که خدا برای هدایت بشر تعیین کرده است تعددپذیر نیست لذا دستور به تبعیت از یک صراط آمده است و به پیروی از سبل و راههای متفرق انذار و هشدار داده شده است، و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصیّکم به لعلکم تتقون[18] دفع یک شبه س: آیا صرف اینکه صراط در قرآن به طور نکره یاد شده است دلیل برتعدد صراط مستقیم است[19] ج: خیر، شاهراه صراط مستقیم یکی بیش نیست و نکره آمدن صراط در آیات بر اهمیت و دقت و عظمت آن دلالت میکند بر نامعلوم بودن یا بیشمار بودن آن[20] و نکته دیگر آن که همة انبیاء و اولیاء یکراه را پیمودهاند و آن صراط مستقیم توحید و عبادت و بندگی است چنان چه در خصوص انبیاء مانند ابراهیم، اسحاق و... قرآن کریم میفرماید: «و وهبناله اسحق و یعقوب و... و مِنْ آبائهم و ذریّتم و اخوانهم و اجتبیناهم و هدیناهم الی صراط مستقیم[21]»، صراط مستقیم همانا راهی است که خود ذات اقدس الهی از طریق ارسال رسل و انزال کتب برای بندگان خود ترسیم فرموده است و از آن تعبیر به دین و شریعت میشود و دین حق الهی در هر زمان همان شریعتی است که بوسیله پیامبر معصوم آن زمان به بشر عرضه شده است و غیر آن باطل است و راه بسوی خدا نخواهد بود و انبیاء و رسولان الهی یکی پس از دیگری آمدند و مردم زمان خود را دعوت به دین حق نمودند تا زمان ظهور خاتم آن صلوات الله علیهم و فرا رسید و آخرین مرحله از دین حق به بشر عرضه شد و پس از آن تا پایان عمر دین دیگری از جانب خدا نخواهد آمد و جامعه بشری نیز جز اسلام راه دیگری به سوی خدا نخواهد داشت[22]. چرا که خدای متعال میفرماید «ان الدین عند الله الاسلام[23]» «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فَلَنْ یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین[24]» 4ـ دین قیم و حنیف (ائین ابراهیم (ع) (یکتاپرستی): واژه مهم نحیف در لغت به معنای گرایش و جهتگیری به سمت خاص[25] تسلیم راستین[26]، تغییر جهت از ضلال به راه راست[27] و در تفسیر مجمعالبیان به معنای استقامت بر طاعتا و طریق حق آمده است[28]. این واژه ساختمان معنایی آن از مفاهیم عمده زیر تشکیل شده است. 1ـ دین حقیقی سرشته در فطرت روح انسان برای ایمان خدای یکتا. 2ـ تسلیم مطلق و کامل خدای یکتا 3: مخالف بودن با بت پرستی و مشرک[29] نکته قابل توجه این است که حضرت ابراهیم (ع) که نخستین مسلمان محسوب میشود در یک فقره مهم نمونه کامل و مثل اعلای حنیف دانسته شده است قرآن مکرر بر این مساله تأکید مینهد که ابراهیم نه یهودی است و نه مسیحی و نه مشرک است بلکه نحیف است که بطلان شرک و بتپرستی را اثبات میکند[30] «ان ابراهیم کان امهً قانتا... ثم اوحینا الیک ان اتبع مله ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین[31] در آیه بعدی این نکته فوقالعاده حائز اهمیت است که سه مفهوم راه راست دین درست و حقگرائی آئین ابراهیم رابطه معنایی وثیق و درهم تنیدهای دارند و نشان میدهد که این سه عنصر مساوی و معادل یکدیگرند. قل انّنی هدئنی ربی الی صراط مستقیم دینا قیّماً مله ابراهیم حنیفا و ما کان منْ المشرکین[32] دقت در آیه فوق نشان میدهد که صراط مستقیم همان دین استوار و آئین یکتاپرستی ابراهیم است و دین قیم و استوار دینی است که خود ایستاده است و دیگران را نیز به پا میدارد و سرّ این که از دین قیّم که همان صراط مستقیم است به ملت ابراهیم یاد میشود این است که برجستهترین روش را ابراهیم (ع) ارائه کرده است[33]. 5ـ اعتصام الله: «و کیف تکفرون و انتم تتلی علیکم... و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم[34]» در این آیه معنای روشن و عیمق اعتصام به خدا یا راهیابی به صراط مستقیم به وضوح تمام استنباط میشود و نشان میدهد که این دو واژه رابطه معنایی بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند و معتصمان و ملتجیان خدا را همان راهیافتگان و هدایتشدگان به صراط مستقیم[35] میداند. چیستی و ماعیت صراط عوج (صراط جحیم در قرآن) 1ـ عبادت شیطان: شیطان در قرآن به عنوان نماد رزائل اخلاقی شناخته شده است که آدمی را به سوی ارتکاب اعمال ناپسند فرا میخواند[36]، ابراهیم خلیل به پدرش سفارش میکند که شیطان را اطاعت و عبادت نکند زیرا شیطان خدای رحمان را نافرمانی کرد «یا ابت لاتعبد الشیطان ان الشیطان کان للرحمن عصیا یا ابت انّی اخاف انْ یمسک عذاب الرحمن فتکون للشیطان ولیا[37]» تامل و دقت در آیه نشان میدهد که عبادت شیطان انسان را در سیر صراط عوج قرار میدهد و او را یار و همنشین و پلیدترین موجود هستی میگرداند. در آیه زیر دستور خدا مبنی بر عبادت خود به عنوان ماهیت صراط مستقیم از عبودیت و بندگی شیطان تحذیر شده و به طور ضمنی این نکته استنباط میشود که عبادت و پرستش شیطان ماهیت صراط عوج است. «الم اعهد الیکم یا بنی ادم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدوّ مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم[38]» 2- تبیعت شیطان: کار شیطان تزئین، اغواء و خلاصه افساد فرهنگی است خداوند از قول شیطان میگوید که شیطان میگوید حتماً در روی زمین زشتیها را برای آنان زیبا و خوب جلوه میدهم و همگی را میفریبم و به بیراهة انحطاط میکشانم: «قال رب بما اغویْتنی لازیّننن لهم فی الارض و لاغوینّهم اجمعین[39]» در آیات بسیار از جمله آیه زیر انسان از پیروی او به شدت نهی شده است و آیه بعد حاکی آن است که شیطان علی الدوام آدمیان را به سوی فحشاء و وا میدارد: «یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلالا طیبا و لاتتبعوا خطوات الشیطانانه لکم عدو مبین انما یامرکم بالسوء و الفحشاء و اَنْ تقولوا علی الله ما لاتعلمون[40] 3ـ وابستگی دنیا: در فرآیند دنیا داری دوست داشتن زندگی پست و عشقورزی به آن مایه انواع معاصی و زشتکاریها میشود (اشاره به حدیث حضرت (ع) که فرمودند حب الدنیا رأس کل خطیئهٍ) بطوریکه ترجیح دنیا بر حیات طیبه و زندگی جاودانی پس از مرگ کفار را وعدهی عذاب شدید میدهد و آنان را به سبب کردار هرزهشان همچون صد عن سبیل ا... و کج و ناراست خواستن راه خدا گمراهی دور و دراز را نصیب آنان میکند. «الله الذی له ما فی السماوات و ما فی الارض و ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستحبون الحیوه الدنیا علی الاخره و یصدون عن سبیل ا... و یبغونها عوجاً اولئک فی ضلال بعید[41]» و خدا در بیان علت تکذیب روز رستاخیز و کفر مردم کافر خطاب به آنان چنین میفرماید «کلّا بل تحبون العاجله و تزرون الاخره[42]» یعنی به کافران بگو این چنین نیست که شما میگویید بلکه شما این جهان شتابان و زودگذر را دوست میدارید و آن جهان را فرو میگذارید لحن آیات فوق نشان میدهد و تعلیم می دهد که این جهان عبث است و لذا نباید بدان دل بست و روی آن حساب کرد و اگر آرزو دارید که به جاودانگی بر سیر و از سعادت ابدی برخوردار گردید باید اصل توجه عقبی را مبنای زندگی خود قرار دهید و با تکیه به آن صراط مستقیم میتوان چشم از این جهان پوشید و گام بر مسیر هدایت نهاد. حوزههای معنایی صراط مستقیم 1ـ اهتداء: لغه به معنای هدایه شدن به راه راست است[43] و در قرآن مجید همواره در مقابل واژه ضلال به معنای بیراهه رفتن بکار میرود[44]. حقیقت این است که این 2 واژهی متضاد را تقریباً در همه جای قرآن می توان یافت و یکی از رایجترین و فراوانترین مفاهیم بکار رفته در قرٱن کریم میباشد. مثالهای زیر مدّعای ما را به خوبی روشن میسازد. 1. «من اهتدی فانّما یهتدی لنفسه و من ضلّ فانما یضل علیها و[45]... 2. اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی والعذاب بالمغفره فما اصبرهم علی النار[46] 3. «ان ربک هو اعلم من یضل عن سبیله و هم اعلم بالمهتدین[47]» در قرآن دو واژه ایمان و کفر درست نقطه مقابل همدیگر هستند واژه اهتداء از جمله کلماتی است که در حوزه معنایی ایمان قرار دارد و در برخی آیات قرآن واژه ایمان با همه مشخصات و ویژگیهای ممیزی آن به لحاظ معنایی با حالت آن کسانی که مهتدی و راه یافتهاند برابر و معادل است[48] «ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد الله شهدین علی انفسهم بالکفر اولئک حبطت اعمالهم و فیالنار هم خالدون انّما یعمروا مساجد الله من امن بالله و الیوم الاخر و اقام الصلوه و اتی الزکاه و لَمْ یخش الا الله فعسی اولئک ان یکونوا من المهتدین[49] بنابراین از نظر قرآنی ایمان چیزی جز پذیرفتن هدایت و انتخاب صراط مستقیم نیست و حال آنکه کفر عبارتست از روی گرداندن از هدایت و بنابراین گمراه شدن از صراط مستقیم. در این جا مثالی میزنیم که در آن عمل ایمان آوردن انسان با اندیشه هدایت الهی در ارتباط است «نحن نقص علیک بِنْأهم بالحق انهم فتیه امنوا بربهم و زدنهم هدی[50] کاملاً روشن است که در این جا میتوان ارتباط ایمان و هدایت را به لحاظ معنای دریافت با این توضیح که از ایمان به پروردگار در پایان آیه یاد شده به هدایت تعبیر شده است که در اول آیه میفرماید اصحاب کهف جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان میآورند و در پایان در پاسخ به این عمل عنوان میدارد که ما هم بر هدایتشان افزودیم لذا نزدیکترین معنایی که به ذهن متبادر میشود هم معناییِ هدایت و ایمان در این آیه است. 2ـ هدی: این واژه از نظر لغوی تفاوتی با واژه اهتداء ندارد راغب اصفهانی در تفاوت بین هدی و اهتداء میگوید هدی لفظی است ویژه اعطاء و بخشش خداوند به کسانی که قابلیت آن را دارند مانند هدی للمتقین[51] اولئک علی هدی من ربهم[52]، قل ان هدی الله هو الهدی[53]، هدی للناس[54] اما اهتداء مخصوص آنست که انسان (چه در امور دینی و چه در امور اخروی) از سر اختیار آن را اکتساب کند مانند «من اهتدی فانما یهتدی لنفسه[55] و... و هو الذی جعل لکم النجوم لتهتدوا بها[56]...» 3ـ رشد: این واژه در قرآن کریم در صورتهای مختلف فعلی و اسمی ظاهر شده است مانند رَشَدَ، رُشد، رشاد، رشید... لغویین این واژه را در مقابل واژه غیّ به معنای گمراهی و ضلالت به کار بردهاند[57]. بنابراین رشد به معنای هدایت و راه. صحیح در تضاد با واژه غیّ به معنای گمراهی روشن گردید. بین مفهوم هدایت و رشد ارتباط معنایی نزدیک است: «قل اوحی الیّ... یهدی الی الرشد فآمنّا به ولن نشرک بربنا احداً» بیضاوی عبارت یهدی الی الرشد را اینگونه تفسیر میکند: یهدی الی الحق و الصواب[58]: روشن است که بین مفهوم هدایت با مفهوم حق و صواب ارتباط تنگاتنگی است. 4ـ سبیل الله: سبیل راهی را گویند که هموار و نرم و سهل گذر باشد و جمع آن سبل است[59]. در بیشتر آیات قرآن کریم این اصطلاح به معنای راه مستقیم است «ام تریدون ان تسئلوا... و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل[60]، «و علی الله قصد السبیل و منها جائر و لوشاء لَهَداکم اجمعین[61]» یعنی نمودن راه مستقیم به عهدة خداست و... معانی دیگر واژه سبیل که در قرآن آمده است به این شرح است: مطلق راه، طریق و مسیر راه، راه چاره و راه نجات، راه گناه و عقوبت، راه عیبجویی، راه طاغوت[62] و... حقیقت سبیل الله عبارت است از مسیری حقیقی برای بندهای که او را به لقاء الله منتهی میکند و آن کمال عبد و مرتبهی بسیار عالی از انسانیت است که به این حقائق در برخی از آیات قرآن اشاره شده است[63]. «و لا تقولوا لمن لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء و لکن لا تشعرون[64]» «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون[65] و سائر آیات مانند 35 مائده، 11 صف و...، قرآن کریم در براب راههای انحرافی از پیروی آنان نهی کرده است و از سبل الله نیز یاد میکند و وعدة هدایت اهل مجاهدت به سبل مذبور را میدهد: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله مع المحسنین[66]» اینکه از نیکوکاران یاد میکند بدین جهت است که (سبلنا) راههایی هستند که نیکوکاران و عاملان اعمال صالح به سوی خدا اختیار میکنند. آیه 16 سوره مائده که میفرماید «یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم» تفسیر همین آیه است پس و الذین جاهدوا فینا همان من اتبع رضوانه هستند که خداوند به سبل خویش که همان سبل اسلام باشد هدایت میفرماید. نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|