وبلاگ رسمی علی ترکاشوند | ||
|
قدرت سخت و نرم
جوزف ناي در كتاب رهبران سياسي: قدرت سخت، نرم و هوشمند در تشريح اهميت قدرت نرم به عنوان سلاحي سياسي و ديپلماتيك و به كارگيري هوشمندانه قدرت نرم و سخت (قدرت هوشمند) بسيار خوب عمل كرده است. به طوري كه وي با پيش كشيدن حوادث تاريخي و بررسي عملكرد برخي رهبران سياسي در دوره هاي مختلف، نحوه ظهور رهبران و وجه تمايز رهبران كارآمد و ناكارآمد را تشريح مي كند. جوزف ناي استاد دانشكده علوم سياسي دانشگاه هاروارد است كه پيش از اين رياست اين دانشگاه را نيز به عهده داشته است. رياست شوراي اطلاعات ملي، دستيار وزير دفاع و دستيار معاون وزير خارجه برخي از مناصب دولتي است كه پيش از اين ناي بر عهده داشته است. وي علاوه بر همكاري با روزنامه نيويورك تايمز، واشينگتن پست و وال استريت ژورنال، چندين كتاب از جمله پارادوكس ابرقدرتي امريكا در جهان]1[و قدرت نرم: ابزارهاي موفقيت در سياست هاي جهاني]2[ نگاشته است. جوزف ناي به عنوان مبدع مفهوم قدرت نرم، منتقد سياست هاي دوره رياست جمهوري جورج بوش بوده است. وي در كتاب اخير خود كه رهبران سياسي: قدرت سخت، نرم و هوشمند نام دارد، انتقادات خود از سياست هاي دوره رياست جمهوري جورج بوش را در قالب بحث هاي تئوريك مربوط به قدرت نرم، سخت و هوشمند مطرح كرده است. وي معتقد است كه دولت جورج بوش در جنگ عليه تروريسم به دليل درك نادرست از فضاي فرهنگي جهاني گام هاي اشتباهي برداشت. جوزف ناي كه در كتاب پيشين خود (قدرت نرم) از مولفه هاي نرم افزاري در جهت به دست آوردن اذهان و قلوب و در نتيجه تحقق سياست هاي مورد نظر سخن گفته است، اين بار در كتاب اخير خود بر به كارگيري آميزه اي از قدرت نرم و قدرت سخت تاكيد مي كند و آن را قدرت هوشمند مي نامد. به اين معنا كه به منظور دستيابي به اهداف و تحقق سياست هاي مورد نظر، استفاده صرف از قدرت نرم يا قدرت سخت موثر نيست و از اين رو مي بايد هوشمندانه آميزه اي از اين دو قدرت را به كار برد. جوزف ناي قدرت نظامي و اقتصادي (سياست چماق و هويج در برابر دولت ها و ملت ها) را قدرت سخت و قدرت فرهنگي، ارزشي و سياست خارجي مشروع (ايجاد جذابيت و دستيابي به قلوب و اذهان دولت ها و ملت ها) را قدرت نرم تعريف مي كند. در واقع، وي ايجاد هوشمندانه توازن ميان قدرت نرم و قدرت سخت مطابق بافت منطقه اي و جهاني را قدرت هوشمند مي داند و بر اين باور است كه راز موفقيت رهبران در آميختن هوشمندانه قدرت نرم و سخت در بافت هاي مختلف نهفته است و اين نوع به كارگيري قدرت، بهينه ترين نتيجه را براي رهبران سياسي در پي خواهد داشت. لازم به ذكر است كه اين كتاب در پنج فصل تنظيم شده است و فصول آن به ترتيب رهبري، رهبري و قدرت، مهارت هاي رهبري، درك هوشمندانه بافت هاي مختلف و رهبران كارآمد و ناكارآمد نام دارند. ناي سبك هاي رهبري را به دو گونه رهبري گشتاري يا تحولي]3[ و رهبري تبادلي]4[ تقسيم بندي مي كند. رهبري گشتاري با توجه به سطح آگاهي پيروان به ارتقا منافع، قدرت يابي و تقويت جايگاه اخلاقي گام برمي دارد. تجسم قدرت نرم و رهبري گشتاري را مي توان در ماهاتما گاندي يافت كه به مفهوم مدنظر ناي در مورد رهبري نزديك است. گاندي يكي از استثناهايي بود كه رهبري اش به واسطه عنوان يا انتصاب رسمي نبود. بلكه جايگاه والاي اخلاقي وي در تبديل شدن وي به رهبري كاريزماتيك نقش داشت. شواهد تجربي نشان مي دهد كه رهبري گشتاري سبب بروز اثرات و نتايج مثبت در سطح عملكرد و رفتار پيروان (اعضاي سازمان) و گروه ها (سازمان ها) مي شود. به طوري كه اين سبك رهبري و رضايت پيروان (اعضاي سازمان)، ماندگاري و وفاداري پيروان (اعضاي سازمانها)، بهره وري، كاهش سطح تنش و سرخوردگي را به وجود مي آورد. مهارت هاي رهبران سبب مي شود در شرايط مساوي، برخي از آنها نسبت به سايرين بهتر سياست گذاري نمايند. كارآمدترين رهبران در هنگام تغيير شرايط، ويژگي هاي برجسته خود را نشان مي دهند. به بيان ديگر، رهبران واقعي در بافت هاي و شرايط مختلف خود را سازگار كرده و موفقيت خود را تضمين مي كنند. به طوري كه بسته به شرايط قدرت نرم و سخت را با درجات مختلف به كار مي برند. بنابراين برآورد درست شرايط و در نتيجه سياست گذاري درست را مي توان ناشي درك هوشمندانه شرايط دانست. در فصل اول كتاب كه رهبري نام دارد، آمده است كه انقلاب اطلاعات در دوران مدرنيته ساختارهاي سياست و سازماني را تغيير داده و چينش سلسله مراتب همانند گذشته از بالا به پايين نيست. بلكه اعضاي يك سازمان يا گروه رهبر را در كنار خود و به عنوان شريك تحقق اهداف سازمان يا گروه مي دانند. در حال حاضر، حتي طبقه كارگر نيز آگاهي و اطلاعات دارد و نوع مشوق هاي مختلف و جاذبه هاي سياسي كه آنها را جذب مي كند، نسبت به قرن پيش تغيير كرده است. بررسي ها نشان مي دهد كه افراد نسبت به گذشته در برابر ساختارهاي اقتدارگرا كه به زور از آنها انجام كاري را بخواهند منعطف نيستند و فرمان هاي اين ساختارها را محترم نمي شمرند. به طوري كه ساختارهايي اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي و .... براي سياستگذاري و تصميم سازي مي بايد اعضاي پايين دست را نيز به همكاري فراخوانند تا آنها نيز با اين احساس كه در ساختار تاثيرگذارند، اهداف ساختار را پيش ببرند و در برابر بهينه شدن نتايج گام بردارند.
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|